حضوصیات یک مرد دلشکسته - مجله زن وزندگی Woman Magazine and life

برگزیده ها

۱.۰۳.۱۳۹۷

حضوصیات یک مرد دلشکسته


سلام. حدود 4 سال پیش با دختری در دانشگاه برخورد کردم که به نوعی عشق در نگاه اول بود و چون تقریبا هر روز می دیدمش رفته رفته توجهم به او بیشتر می شد تا اینکه به بهانه گرفتن شماره پیش رفتم ولی طرف مقابلم مخالفت کرد. بعد در فضای مجازی خواسته ام را بیان کردم که دوباره با مخالفت وی مواجه شدم. در طول مدت 2 سال چندین بار این اتفاق افتاد که هر بار با مخالفت طرف مقابلم مواجه شدم. ولی در نهایت طرف مقابل قبول کرد که بنده را ببینن. و بعد از 2 بار قرار ملاقات ایشان فرصتی از بنده خواستن که راجع به این رابطه فکر کنن. ولی در نهایت طی تماسی بهم گفتن که به درد این رابطه نمی خوره و خیلی با هم فرق داریم.


من هم بعد از اصرارهای فراوان متاسفانه نتوانستم نظرش رانسبت به خودم تغییر بدم. حالا بعد از گذشت مدت 7 ماه و اینکه خیلی سعی کردم فراموشش کنم دوباره ایشان را به طور تصادفی دیدم ولی با این وجود نتوا نستم فراموشش کنم. با اینکه می دانم اگه دوباره سراغش بگیرم می توانم باهاش صحبت کنم و بهم روی خوش نشان می ده ولی ترسم از اینه که این چرخه دوباره تکرار بشه.  اینکه چرا نمی توانم از این دختر دل بکنم و بدنبال رابطه ای دیگری باشم و اینکه چرا می بایستی 4 سال از عمرم را صرف رابطه ای کنم جز ناراحتی و افسردگی چیزی برام نداره هنوز هم مثل گذشته اذیتم می کنه

دل شکسته

پاسخ ✅

دل شکسته عزیز

اول از همه این را بهتر است صریح و مشخص پیش خودت حلاجی کنی که این عشق واقعا یکطرفه بوده است. چیز بد و غیرطبیعی نیست ولی به هر حال بهتر است جایی برای سرزنش یا مقصر برای این اتفاق، پیدا نکنی.

شاید با شناخت اتفاقاتی که در بدن تو ایجاد می شود احساس مشترکی را با بقیه انسانها پیدا کنی بخصوص که همه این علائم قابل کنترل و قابل تصحیح هستند:

1- احساس عاشقانه خیلی شبیه اعتیاد است

تغییرات روحیه و احساس خوشایند و پاداشی که عشق، ایجاد می کند مثل تاثیر مواد مخدر است و طبیعتا وقتی این دسترسی و احساس قطع می شود بدن آدم عاشق، واکنشی را نشان می دهد که بدن یک معتاد در حال ترک، بروز می دهد.

2- شخصیت در یک دوره کوتاه مدت تغییر می کند

انسان عاشق هویت و شخصیت و حس اعتماد و خصلت هایی را برای خود تدارک می بیند که به زندگی او سمت و سو می دهد. انرژی و تمایلاتش رنگ خاصی می گیرد. وقتی که به هر دلیلی، این مجموعه ذهنی و عاطفی به هم بخورد طبیعی است که مغز و بدن رابطه شان به هم می خورد. هویت فرد زیر سئوال می رود و تردید و دلسردی و بی اعتمادی  بر وجودش غلبه می کند.

3- رفتار افراطی

انسان عاشقی که دلش به هر دلیلی می شکند یا به سمت بی اشتهایی می رود یا به سمت افراط در تغذیه و یا حتی افراط در مصرف چیزهایی که یا آرام شود یا کمک کند حواسش پرت شود. متاسفانه  اعتیاد به مواد مخدرو الکل یا پرخوری و اعمالی اینچنینی بر وخامت اوضاع می افزایند.

4 – هجوم هورمون ها

آدم دلشکسته در استخری از هورمون های ایجاد شده در بدنش مشغول شنا است. هورمون هایی که هم حس افسردگی می آورند یا خشم و نفرت می آفرینند و یا بیعاری و بی  میلی …  یک فرد دلشکسته البته نمی تواند شناگر خوبی در این استخر هیجانات باشد.

5- از دست دادن اعتماد به نفس

بزرگترین ضربه به شخصیت یک انسان دلشکسته به غرور و حس اعتماد به نفس وی می باشد. احساس بازنده بودن و خواستنی نبودن، چیزهای ساده ای نیستند و هر انسان با هر قدرت، تجربه و هویتی را  می تواند در هم بشکند.
دلشکسته عزیز، همانطور که گفتی تا او را نمی دیدی ماجرا در حال تحمل و به مرور به سمت فراموشی می توانست برود. برای همین دست از هر اما و اگری بکش و هر نوع امکان رابطه و دیدن مجدد او را از به صفر برسان. راه دیگری نداری.

قدر این احساس ناب و کمیاب را بدان و خوشحال باش که این اتفاق انسانی را تجربه کردی. به فال نیک بگیر و حتما در آینده نه چندان دور به دردت خواهد خورد. مطمئن باش

نظرات شما
0 نظرات شما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر